Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: در قسمت‌های مختلف این پرونده بارها اشاره شد که شعر میان اعراب جایگاهی والا داشته و جملگی اعراب به این هنر متصف بودند. پس از اسلام هرچند ممکن است بسیاری از شاعران عرب در دربار خلفای اموی و عباسی بوده باشند، اما به جهت آنکه از حقیقت بهره‌ای برده بودند، دلشان با اهل بیت (ع) بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

از جمله این شاعران ابوصخر کُثیر بن عبدالرحمن بن اسود بن عامر خزاعی، شاعر بزرگ حجاز بود که هم پایه عمر بن ابی ربیعه و فرزدق به شمار می‌رفت. این شاعر بزرگ محبوب اهل بیت بود و حضرت امام باقر (ع) در تشییع جنازه او شرکت کرد و در اصل خود امام به تشییع او پرداخت.

کثیر بن عبدالرحمن که بود و چه کرد؟

ابوصخر کُثَیر بن عبدالرحمن بن اسود بن عامر خزاعی به سال ۲۳ هجری در مدینه به دنیا آمد و به سال ۱۰۵ هجری در همین شهر درگذشت. نقل است که بیشتر ایام عمر را در مصر گذراند و مداح آل مروان بود و نزد بنی مروان احترام خاصی داشت. او به «کثیر غره» و «ابن ابی جمعه» معروف است. وی را به سبب کوتاهی قد به صورت مصغّر «کُثَیر» و به واسطه عشق به زنی به نام «عزّه»، «کثیر عزّه» خوانده‌اند. البته او در شعر نیز به نام عزّه تغزل می‌کرد و به همین دلیل نیز نام کثیر عزّه برای او ثبت شد. زمانی که او عزّه را دید و بدو عاشق شد، عزّه سن چندانی نداشت.

روایت است که شهرت او آنچنان بالا گرفت که آوازه‌اش به شام نیز رسید و عبدالملک مروان خواستار ملاقاتش شد و کثیر به دمشق رفت. عبدالملک وقتی حقارت جثه او را دید گفت: «تسمع بالمعیدی خیرٌ من أن تراه» و این ضرب المثلی مشهور در عرب است به معنای آنکه همان بهتر است که نام معیدی (اسم خاص است) را بشنوی و خودش را نبینی. کثیر فوراً در جواب عبدالملک گفت: عجله نکن این امیرالمومنین. ارزش مرد به دو اندام کوچک اوست یکی قلب و دیگری زبانش. مرد آن است که وقتی سخن می‌گوید زبانش فصیح باشد و بیانش روشن و وقتی می‌جنگد دلی استوار و عزمی متین داشته باشد. عبدالملک وقتی این شهامت و فصاحت را در او دید از گفته خود معذرت خواست و مقامش را بالا برد.

مقام کثیر در شعر و شاعری

کثیر ار فحول شعرای اسلام بود. ابن سلام (ادیب و زبانشناس بغدادی در دوره اول عباسی) او را در رده اول شعرای اسلام قرار داده و در ردیف فرزدق و اخطل شمرده است. ابوالفرج اصفهانی در «الاغانی» نوشته است که هیچکس در نعت (مدح) چون کثیر قصیده نساخته است. به روایت او: «حرمی بن ابی العلا مرا از زبیر بن بکار روایت کرد که اسحاق موصلی بدو نوشته بود: ابراهیم بن سعد مرا حدیث کرد که کثیر سی قصیده ساخته که اگر بر دیوانه بخوانند جنونش افاقه پیدا می‌کند. همچنین حرمی مرا از عبدالله بن ابی عبیده روایت کرد که هرکس سی قصیده لامیه از اشعار کثیر جمع نکرده باشد، شعر او را جمع نکرده است. زبیر آورده است که عبدالله بن ابی عبیده شعر مصعب را املا می‌کرد و سی دینار مزد می‌گرفت. همین زبیر گفته است: «از عمم مصعب پرسیدم اشعر شعرا کیست؟ گفت: کثیر، ابن ابی جمعه. او از جریر و فرزدق و راعی و دیگر شعرا شاعرتر بود.»

‌ابراهیم بن سعد مرا حدیث کرد که کثیر سی قصیده ساخته که اگر بر دیوانه بخوانند جنونش افاقه پیدا می‌کند. همچنین حرمی مرا از عبدالله بن ابی عبیده روایت کرد که هرکس سی قصیده لامیه از اشعار کثیر جمع نکرده باشد، شعر او را جمع نکرده است

مراد از جریر در کتاب ابوالفرج، ابوحرزه جریر بن عطیه بن حذیفه تمیمی است که از یمامه حجاز بود و خلفای اموی حتی معاویه و یزید را مدح می‌کرد. او از مخالفان فرزدق شاعر معاصر خود بود که از شاعران و مداحان اهل بیت علیهم السلام به شمار می‌رفت. همچنین راعی نیز همان ابوجندل عبید بن حصین بن معاویه نمیری است که از فحول شعرای عرب در عهد اموی بود و معاصر جریر و فرزدق. چون در وصف شتر بسیار شعر سروده و ضمن آن شغلش نیز گویا شترچرانی بود او را راعی لقب داده‌اند.

ابوالفرج درباره شعر کثیر روایت‌های جذاب دیگری را نیز آورده است. به نوشته او: «یونس نحوی می‌گفت: کثیر، اشعر اهل اسلام است. حرمی به اسناد خود مرا حدیث کرد که مسور بن عبدالملک می‌گفت آنانکه شعر کثیر و جمیل (منظور ابوعمرو جمیل بن عبدالله بن معمر عُذری قضاعی شاعر معاصر کثیر است) را انشاد می‌کنند، اگر مطرب و خواننده همراهشان نباشد، چیزی گم نکرده‌اند.» یعنی کلام و شعر این دو شاعر به قدری نشاط آور و طرب انگیز است که به همنوایی ساز و حنجره‌ای خوش آواز نیازی ندارد.

ابن قتیبه دینوری در «الشعر و الشعرا» روایت کرده که کثیر نیز به سنت کهن اعراب شعر می‌سرود. یعنی او نیز باور داشت که خود شعر نمی‌گوید بلکه جنی شعر را بدو تلقین می‌کند و این باور را اعراب از دوران جاهلی داشتند. روایت شده که کثیر می‌گفت من شعر نمی‌گفتم تا آنکه آن را به دهان من گذاشتند. او را گفتند: چگونه؟ گفت روزی هنگام ظهر در صحرای غمیم یا در بقاع حمدان بر شتری سوار بودم و می‌رفتم. ناگاه شترسواری به من نزدیک شد و آنقدر پیش آمد تا به کنار من رسید. خوب که به او نگاه کردم دیدم پیکرش از مس است و خود را با وضعی شگفت انگیز روی زمین می‌کشد. پس به من گفت: شعر بگو و سخن را در دهان من گذاشت. از او پرسیدم تو کیستی؟ گفت: همزاد تو از جنیان هستم و از آن پس به شعر گفتن شروع کردم.

مذهب کثیر / ‏نسبت‌های‬ی ناروا به شاعر شهیر

به روایت «البدایه و النهایه» ابن کثیر این شاعر برجسته شیعه و یا حتی از غلاة شیعه بوده و آرا و افکاری چون قول به تناسخ را بدو نسبت داده‌اند. ابوالفرج به سلسله اسنادی خود در الاغانی نوشته است که کثیر شیعی مذهب بود اما به تشیعی قبیح اعتقاد داشت و مثل سید حمیری می‌پنداشت که محمد بن حنفیه نمرده است. سید حمیری نیز که پدر و مادرش اباضی مذهب بودند، ابتدا به کیسانیه عقیده پیدا کرد، اما بالاخره راه حق را شناخت و مکتب اهل بیت علیهم السلام را برگزید.

معاندان شیعه که معمولاً در آثار خود به شیعیان مخلص و شیعیانی که شهرتی در علوم و فنون داشته‌اند تهمت‌ها و نسبت‌هایی ناروا وارد کرده‌اند، کثیر را نیز به عقیده داشتن به تناسخ ارواح متهم کرده‌اند. روایت کرده‌اند که عبدالله بن حسن مثنی مشهور به عبدالله محض که از طرف پدر نوه امام مجتبی (ع) بود و از طرف مادر نوه حضرت سیدالشهدا (ع) اما بعدها به راه خطا رفت و در دوره عباسیون فرزندش محمد مشهور به نفس زکیه را مهدی خواند و برای او بیعت گرفت، در بیماری کثیر که منتهی به مرگ او شد از وی عیادت کرد. کثیر بدو گفت به تو بشارت می‌دهم که بعد از چهل روز از مرگ من، مرا سوار بر اسبی نجیب در برابر خود خواهی دید. عبدالله گفت: این چه حرفی بود زدی، خداوند لعنتت کند. اگر بمیری بر جنازه‌ات حاضر نخواهم شد و اگر زنده بمانی دیگر هرگز نه به عیادت تو می‌آیم و نه با تو سخن خواهم گفت.

محمد بن عباس یزیدی که از علمای نحو و ادبیات عرب در قرون سوم و چهارم هجری بود، روایت کرده که عمر بن عبدالعزیز (هشتمین خلیفه اموی) می‌گفت: «نیکان بنی هاشم را از بدانشان به محبت کثیر باز می‌شناسم. هرکدام را او دوست داشته باشد معلوم می‌شود فاسد است و هرکدام را دشمن داشته باشد، صالح است. کثیر خشبی است و عقیده به رجعت دارد.» همچنین روایت کرده‌اند که کثیر به اولاد امام حسن (ع) پیغمبران کوچک می‌گفت.

معاندان شیعه که معمولاً در آثار خود به شیعیان مخلص و شیعیانی که شهرتی در علوم و فنون داشته‌اند تهمت‌ها و نسبت‌هایی ناروا وارد کرده‌اند، کثیر را نیز به عقیده داشتن به تناسخ ارواح متهم کرده‌اند

اما همانطور که ملاحظه کردید این راویان جملگی از دشمنان و یا مخالفان اهل بیت علیهم السلام بودند. روایت است که در وفات کثیر امام باقر (ع) به تشییع او آمد و تابوت را بر دوش خود نهاد و قطعاً اگر کثیر عقیده‌ای فاسد داشت، امام (ع) چنین لطف بزرگی را در حق او مبذول نمی‌داشت.

ابوالفرج اصفهانی روایت شیرینی از حضور امام باقر (ع) بر جنازه کثیر در «الاغانی» درج کرده است که مخاطبان فارسی آن را می‌توانند از جلد دوم «برگزیده الاغانی» به ترجمه و تلخیص محمد حسین مشایخ فریدنی (از انتشارات علمی و فرهنگی) بخوانند. چکیده این رویداد چنین است: «عکرمه و کثیر عزه در یک روز وفات کردند و جنازه آن دو را از خانه‌هایشان بیرون آوردند. هیچ مرد و زنی را در مدینه نمی‌شناختم که بر جنازه کثیر حاضر نشده بود. مردم می‌گفتند امروز شاعرترین و عالم‌ترین مردم درگذشتند. بیشتر زنان دور جنازه کثیر جمع بودند و بر او می‌گریستند و در زاری‌های خود نام عزه را هم می‌آوردند.

ابوجعغر محمد بن علی (ع) که در آن جمع حضور داشت زنان را فرمود که راه بدهید تا من به جنازه کثیر برسم و او را از زمین بلند کنیم. او زنان را با آستین جامه هود کنار می‌زد و می‌فرمود: کنار بروید این یاران (صواحبات) یوسف. ناگاه زنی از آن جماعت روبه‌روی امام باقر ایستاد و گفت: راست گفتی ای پسر رسول خدا. ما زنان همان یاران یوسفیم که برای او بهتر از مردان بودیم.

امام (ع) به یکی از غلامان فرمود که مراقب باش تا این زن را گم نکنی و بعد او را نزد من بیاوری. امام (ع) وقتی به خانه مراجعت فرمود آن زن را حاضر کردند. گویی شعله‌ای از آتش بود. امام بدو فرمود: تو بودی که گفتی زنان برای یوسف بهتر از ما مردان بودند؟ گفت آری. آیا مرا از خشم خود امام می‌دهی ای پسر رسول الله؟ فرمود هرچه می‌خواهی بگو، تو در امانی. آن زن گفت: ما زنان این پسر رسول خدای، او را به انواع لذت‌ها از هرگونه غذا و خوردنی و کام گیری و تنعم دعوت می‌کردیم اما شما مردان او را به چاه افکندید و به کمترین بها فروختید و در زنان حبس کردید. کدام یک از ما نسبت به او مهربان‌تر و دلسوزتر بودیم؟ امام تبسمی فرمودند و آن زن را مرخص کردند.»

ابوالفرج روایت کرده که همه قریش در تشییع جنازه کثیر حاضر بودند ولی برای عکرمه کسی پیدا نشد که جنازه را بر دوش بگیرد. اما عکرمه که بود؟ ابوعبدالله عکرمه بن عبدالله بربری مدنی از تابعین بود و تفسیر قرآن و اخبار مغازی رسول الله را خوب می‌دانست. حدود سیصد راوی ازو روایت حدیث کرده‌اند که بیش از هفتاد نفر از ایشان تابعی بوده‌اند. او به مذهب خوارج بود و از بیم حاکم مدینه مدتی را در انزوا بسر برد. شاید به همین خاطر هم کسی در تشییع او حاضر نشد و البته اینکه امام باقر (ع) در تشییع جنازه کثیر حاضر است و خود تابوت را به دوش مبارک می‌گیرد، حائز نکته‌ای مهم است که باید بدان توجه داشت.

نمونه شعر کثیر

قصه‌های عشق کثیر به عزه و اشعار و قصایدی که کثیر برای او سرود در تاریخ ادب عرب مشهور است و دیوان او نیز کلاً بدین اشعار شناخته می‌شود. اما حکمت نیز در شعر او وجود دارد و کثیر صرفاً عاشقانه سرا نبوده است. نمونه‌ای از شعر او را در ادامه بخوانید:

تری الرجل النحیف فتز دریه * و فی اثوابه اسد زئیر

و یعجبک الطریر فتبتلیه * فیخلف ظنک الرجل الطریر

و قد عظم البعیر بغیر لب * فلم یستغن بالعظم البعیر

فیرکب ثم یضرب بالهواری * فلا عرف لدیه و لا نکیر

و...

مرد لاغر و نزار را می‌بینی و از او عیب می‌گیری و او را کوچک می‌شمری در حالی که شیری غران در جامه‌های اوست.

مردی جوان و خوش سیما ترا به شگفتی می‌آورد اما در وقت آزمایش او را خلاف آنچه می‌پنداشتی می‌بینی.

شتر جثه‌ای بزرگ دارد ولی بی عقل است بزرگی جثه برای او سودی ندارد.

از این رو سوارش می‌شوند و با عصا او را می‌زنند. نه جوانمردی دارد و نه پایداری و نه استقامت.

***

برای مطالعه دیگر قسمت‌های پرونده جان‌های آشنا بر این نشانی کلیک کنید.

کد خبر 5712528

منبع: مهر

کلیدواژه: این نشانی شیعه ادبیات عرب کتاب و کتابخوانی معرفی کتاب کتابستان معرفت انقلاب اسلامی ایران ادبیات جهان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شورای عالی انقلاب فرهنگی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان باغ موزه دفاع مقدس انتشارات کتاب نیستان اسباب بازی ایرانی ابوالحسن نجفی سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران شورای نظارت بر اسباب بازی عبدالله بن روایت کرده امام باقر جمع نکرده برای او اهل بیت شعر او ه کثیر بن ابی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۱۴۹۶۱۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

شاعری که براساس دانش ادبی شعر نسروده!

فرهاد طاهری، پدرش، محمدحسین طاهری را شاعری می‌خواند که براساس قریحه شعر سروده نه براساس توانایی دانش ادبی می‌گوید او به جریان‌های ادبی رایج، کمترین اعتنایی نداشت. با توجه به اینکه در شهری می‌زیسته که زبان‌های تاتی تاکستانی و ترکی رایج است، اشعارش در تحکیم وحدت ملی و تقویت زبان فارسی بسیار مهم است.

فرهاد طاهری، دانشنامه‌نگار و پژوهشگر تاریخ معاصر ایران  دیوان اشعار پدرش، محمدحسین طاهری را گردآوری و به تازگی راهی بازار نشر کرده است. او در گفت‌وگویی مکتوب با ایسنا درباره ویژگی‌ شعرهای این دیوان توضیح داده است.

 متن گفت‌وگو در پی می‌آید:

 در ابتدا درباره این دیوان شعری توضیح می‌دهید؛ درباره سبک شعری شاعر، تعداد اشعار و مضمون‌هایی که در این شعرها به کار گرفته شده است.

پیش از پاسخ دادن به پرسش‌های شما، لازم می‌دانم از توجه آن خبرگزاری پرمخاطب به انتشار دیوان طاهری سپاسگزاری کنم.

دیوان طاهری مجموعه کامل سروده‌های فارسی زنده‌یاد محمدحسین طاهری است. محمدحسین طاهری (١٣١٣ - ١٣٩٠)  از مردم تاکستان و آموزگار و مدیر دبستان در آن شهر بود. دیوان در ۶٢٩ صفحه تدوین شده است که از این صفحات، ٣٠ صفحه نمایه اشعار و اعلام است و حدود ٢٠ صفحه هم پیشگفتار تدوینگر و صفحات پیش از متن است؛ بنابراین ۵٨٠ صفحه، متن اصلی دیوان را شامل می‌شود و به تقریب می‌توان گفت دیوان طاهری دربردارنده حدود ٩ الی ١٠ هزار بیت اشعار فارسی است.

به لحاظ سبک شعر، اشعار دیوان طاهری در قصاید، به سبک خراسانی و در دیگر قالب‌های شعر (غزل، مثنوی، ترکیبات و مسمطات و رباعی و دوبیتی) اشعار به طرز سبک عراقی است. در این دیوان، قصایدی آمده که کاملا روشن است شاعر در سرودن آنها به قصاید فرخی سیستانی و ناصر خسرو نظر داشته است. همچنین استقبال‌ها و تضمین‌هایی که از غزلیات و مسمطات سعدی و غزلیات حافظ کرده پیروی شاعر را از سبک عراقی نشان می‌دهد. در بعضی از اشعار البته نمونه‌هایی از سبک دوره بازگشت مخصوصا تحت تأثیر اشعار قاآنی کاملا مشهود است اما در سراسر دیوان رد پایی از سبک هندی دیده نمی‌شود. چند نمونه هم البته شعرهایی در دیوان هست که متأثر از شاعران معاصر مانند افسانه نیما و بعضی غزلیات شاملو و سایه و شهریار است. 

 ویژگی‌های دیوان طاهری

به لحاظ مضامین شعر، می‌توانم بگویم اغلب اشعار دیوان طاهری همان مضامین سنتی و قدمایی شعر فارسی است. علاوه بر آن شاعر به مسائل اجتماعی هم توجه کرده است. این نکته را من در مقدمه دیوان  مشروح نوشته‌ام و فکر کنم بهتر است همان توضیح را اینجا برای خوانندگان این مصاحبه عینا نقل کنم :

«درون مایۀ اشعار عمدتا صبغه و حال و هوایی عاطفی  و عاشقانه دارد و جنبه‌های انسانی و اجتماعی نیز در سراسرآن مشهود است . سروده‌های طاهری هم، به مانند بسیاری از سروده‌های طرز قدمایی‌، مظهر تمام عیارِ همان  دغدغه‌ها و پرسش‌های همواره پایان ناپذیر ذهنیت شاعرانۀ هویت و اندیشۀ ایرانی است : پرسش و جست‌وجوگری از معمای آفرینش و هستی، حیرت و درماندگی، عشق، دلتنگی و  هجر و فراق، یأس وامید، حق‌گزاری و سپاس و ستایش و نکوهش، حسرت برگذشته و پشیمانی، نجوا و گفت‌وگوهای با خویش و...  

 شاعر این سروده‌ها  نیز در سراسر اشعار خود به  همان احوالات شاعرانه و برخوردار از اوصاف اخلاقی و شخصیتیِ ملهم از طرز نگریستن شاعرانه به عوالم روحی و دنیای بیرونِ خود به تمام و کمال دچار بوده است. به مقتضای شاعرانه اندیشیدن و سخن گفتن، دستخوش «زیروزبرشدن‌های عاطفی واحساسی» شده و  گاه و بیگاه نیز رشتۀ سخن  به دست «قضاوتِ  پُر تناقض» داده است. 

فارغ از آنچه گذشت، دیوان طاهری همچنین حائز بعضی نکته‌ها و گفته‌هایی است به نظر  شایستۀ اعتنا و تأملِ بیشتر که بررسی اجمالی آن‌، چه بسا ذهن و توجه خوانندگان این اشعار را فزون‌تر  معطوف خود کند و آنان را به جزئیات و آگاهی‌هایی راهنمون شود که در فهم دقیق‌تر و   روشن‌ترِ گذشته شاعر و گذشته‌های زادگاه او،  فراوان دستگیر و راهگشا باشد.  

نخست، خواننده نکته بین دیوان طاهری، از سرگذشت و مهم‌ترین وقایع  زندگانی شاعر   و نیز از دلخوری‌ها و غم‌ها و شادی‌ها و باورهای فرهنگی و اعتقادی‌، و از قضاوت‌ها  و آراء  ستایشگر یا منتقدانه او درباره معاشران و دوستان و اقوام و نزدیکان  و حتی از اظهارنظرهای او درباره خانواده‌اش مطلع می‌شود. بخشی از دیوان طاهری، درواقع نوعی شرح‌حال‌نگاری منظوم است که  پاسخ‌دهنده  پرسش خوانندگان و جویندگانی است که بخواهند روایت زندگانی شاعر را از زبان خود او بشنوند.

جنبه مهم دیگر دیوان طاهری، گزارش‌هایی  است عمدتا دقیق و مستند و جزئی‌نگرانه  (و با ذکر تاریخ) از  محیط و رویدادها و پدیده‌های اجتماعی و فرهنگی و سیاسی روزگار و زادگاه  شاعر  که به روایت او در ضمن اشعاری بسیار، به نظم آمده است مانندِ شکوه‌ها از: مالکیت زمین‌های کشاورزی و مصائب زراعت و باغداری، خشکسالی، بلاها و مصیبت‌های طبیعی و آسمانی، مسائل درمان و بهداشت و آموزش و پرورش، معضلات بیمه بازنشستگان، تنگی معیشت و حقوق نابسنده فرهنگیان ومعلمان،  گرانی و کمبود اقلام و سهمیه‌بندی‌ها، بی‌لیاقتی و نادرستکاری صاحبان حرفه‌ها و مشاغل (اعم از وکیل و پزشک و بنا و پیمانکار و...)؛ همچنین  گرامی‌داشت دوران دفاع مقدس از وطن و ادای احترام به شهیدان و اسیران و آزادگان؛ حق‌سپاسی از انسان‌های لایق و خدمتگزار ؛ در مرثیه و منقبت پیامبر گرامی اسلام (ص) و ائمه معصوم درضمن اشعاری آئینی و مذهبی ، سوگ‌سروده‌هایی در  غم درگذشت مشاهیر و استادان بزرگ ادب وتاریخ و فرهنگ ایران  و فرهنگ پروران و معلمان، و گزارش اخبار کانون‌های فرهنگی و انجمن‌ها ومحافل ادبی وشب‌های شعر و سخنرانی و... 

از این نظر در دیوان طاهری، جلوه‌ها وصحنه‌هایی از تاریخ اجتماعی و فرهنگی زمانه و زادگاه شاعر، به نظم کشیده شده است. در  گزارش‌ها و روایتگری‌هایی هم که  دار سخن  صرفا به گردِ مسائل «اجتماعی و شأن وجدانِ کاری و پای بندی به اخلاق و درستکاری»  بوده است البته این  دسته از سروده‌ها تنها «صبغه گزارش و روایت» محض ندارد. در بیشتر این اشعار، رگه‌ها و رد پاهایی از «انتقاد و نقد و تذکر و تحذیر  و هشدار و راه نشان دادن و برحذر داشتن از بیراهه و انحراف و به خطا رفتن»  خود را نمایانده است درواقع می توان این قبیل اشعار را به نوعی نخستین نمونه‌های «شعر متعهد اجتماعی» و  نیز اولین تجربه‌های «نقد اجتماعی مصلحانه» در «ساحت شعرفارسی» در زادگاه شاعر دانست. این نوع شعر منتقدانه اجتماعی و متعهد در دیوان طاهری البته با بسیاری از سنن غالبِ سرودن چنین اشعاری در ادبیات فارسی نیز سازگاری چندان ندارد . لحن و زبان اشعار او ، اگر نگویم تماما بلکه قریب به تمام، برکنار از «هزل و هجو وتیزو تندی و رکیکی کلام» است. این مضمون در ادبیات فارسی (شعر یا نثر منتقدانه اجتماعی و متعهد)   در ذات خود پذیرای هرنوع  کلام و واژه «تند وبه دور از نزاکت رایج در گفتار» و موافق با لحن و بیان «هزل و هجوآمیز» است و شواهدی بسیار هم از آن در سابقه و سنت ادبیات فارسی و در دیوان‌ها و تذکره‌ها برجای مانده است. اما شواهد شعر منتقدانه اجتماعی و متعهد در دیوان طاهری، با بیانی مؤدبانه ولحنی برخوردار از وجاهت کلام، بامخاطبان به سخن آمده‌ند.» 

 شاعری که دوگانگی نداشت

شما گردآورنده و تدوین‌گر شعرهای پدرتان هستید، در واقع با این شاعر زیسته‌اید و تجربه زیسته او را از نزدیک مشاهده کرده‌اید، چقدر شخصیت شاعر به شعر هایش نزدیک بوده و در واقع تجربه زیسته‌اش در شعرهایش نمود دارد؟ 

در شخصیت ایشان اصولا در هیچ زمینه‌ای دوگانگی وجود نداشت. در تمام مسائل، حرف و عملش یکی بود. همهٔ کسانی که او را می‌شناسند اعم از دانش‌آموزانش یا معلمانی که سال‌ها همکارش بوده‌اند و نیز دیگر اهالی تاکستان به این نکته اذعان دارند که هیچ تفاوت و اختلافی میان گفتار و کردار ایشان ملاحظه نکرده‌اند. این ویژگی در تمام اشعار او کاملا مشهود است. زمینه و بستر بسیاری از اشعار منتقدانه او هم دقیقا از همین ویژگی شخصیت ایشان نشئت می‌گرفت. بعد هم باید این نکته را اضافه کنم او براساس قریحه شاعری و تجربه هنری این اشعار را سروده است ونه براساس توانایی دانش ادبی. بسیارند استادان و دبیران ادبیات فارسی که براساس دانش ادبی و معلومات خود شعر می‌گویند که البته موفق هم نبوده‌اند.

کم‌ترین اعتنایی به جریان‌های ادبی نداشت 

 شاعر این شعرها، دور از پایتخت به کار شعری پرداخته است، این موضوع چقدر در کار او تأثیر گذاشته است  و چقدر ایشان به جریان‌های ادبی توجه نشان داده است؟

من فکر می‌کنم اهمیت فرهنگی دیوان طاهری در همین ویژگی است که شاعر آن دور از پایتخت و در شهری می‌زیسته که زبان‌های تاتی تاکستانی و ترکی در آنجا رایج بوده است. از این لحاظ دیوان طاهری در تحکیم وحدت ملی و تقویت زبان فارسی بسیار مهم است و از این جنبه هم باید این دیوان معرفی و نقد و بررسی شود.

اما در خصوص «جریان های» ادبی رایج، می‌توانم بگویم شاعر، کمترین توجه و  اعتنایی به آن نداشت. تلقی او از مقوله شعر و ادبیات فارسی، فقط تعمق در دیوان شاعران بزرگ بود. همیشه هم کلیات سعدی، دیوان حافظ، شاهنامه فردوسی، مثنوی و غزلیات شمس، دیوان وحشی بافقی، فخرالدین عراقی، عارف قزوینی، ایرج میرزا، ملک الشعرای بهار، رهی معیری، اهلی شیرازی، قاآنی را در دست داشت و مطالعه می‌کرد. از میان شاعران معاصر هم فقط شهریار و سایه را مرتب می‌خواند. کمترین علاقه‌ای هم به سهراب سپهری و فروغ و اخوان ثالث نداشت. البته به حسین منزوی ارادت داشت و از اشعار او لذت می‌برد.

درباره این «جریان‌های ادبی» یاد خاطره‌ای افتادم و فکر کنم بد نباشد ذکر کنم. من در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، ادبیات فارسی خوانده‌ام و در دوره دانشجویی سخت شیفتهٔ مسائل شعر نو و جریان‌های تجددگرایی ادبی بودم. زنده یاد دکتر فرشیدورد، استاد نقد ادبی و سبک‌شناسی ما بود. بارها سرکلاس با دکتر فرشیدورد درخصوص شعر نو و جریان‌های ادبی معاصر بحثم شده بود. دکتر فرشیدورد کمترین اعتنایی به این مسائل نداشت. یادم هست زنده یاد پدرم برای جشن فارغ‌التحصیلی من غزلی سروده و به نشانی گروه ادبیات فارسی پست کرده بود. نامه پدر چند روز بعد از فارغ التحصیلی به دستم رسید. وقتی رفتم گروه ادبیات نامه‌ام را بردارم دکتر فرشیدورد هم در گروه بود و با هم قدم زنان به بیرون دانشکده رفتیم. طی راه، ماجرا را گفتم. دکتر فرشیدورد با نهایت بی‌اعتنایی گفت پدر شما مگر شاعر بود؟ گفتم بلی و غزل پدر را به سوی دکتر فرشیدورد دراز کردم. با میلی توأم با اکراه کاغذ را گرفت. پدرم بسیار خوش خط بود. دکتر فرشیدورد تا خط پدر را دید گفت عجب خط زیبایی و شروع کرد غزل را خواندن.. به وسط غزل که رسید ایستاد. با تأمل بقیه غزل را خواند و متوجه شدم برگشت دوباره از اول خواند. بعد سرش را بلند کرد و با لحن عصبانیت و شوخی مآب گفت عجیب است از چنین پدر فاضل و فرهیخته‌ای فرزند ناخلفی چون شما تربیت شده است…بعد هم خندید… 

 شاعر غیر از زبان فارسی، گویا اشعاری به زبان اقلیم خود یعنی زبان تاتی داشته است، درباره تفاوت‌ها و شباهت‌های این اشعار می‌گویید؟

بلی شاعر دیوان طاهری، اشعاری به زبان تاتی تاکستانی هم سروده است. اتفاقا در یکی دوجا در دیوان شعر فارسی به این نکته اشاره و بدان مفاخره هم کرده است البته فضل تقدم سرودن اشعار تاتی تاکستانی، از آن پدر فرهیخته شاعر، زنده یاد میرزا علی‌محمد طاهری است. او نخستین کسی است که اشعاری به زبان تاتی تاکستانی سروده است. اما شعر تاتی صاحب دیوان طاهری، مشتمل بر دو منظومه بلند «آی، وارُن، وارُن» (ای باران، باران!) و  «آی فِرِم» (ای پسرم) و اشعاری در قالب غزل و رباعی است. مضامین اشعار تاتی، بیشتر پند و اندرز به آیندگان، ضبط و ثبت آداب و رسوم محلی و در مجموع در حوزه فرهنگ مردم است. غیر از این جنبه‌ها، اشعار تاتی این شاعر، به لحاظ گویش‌شناسی بسیار اهمیت دارد. خودشاعر بعضی از اشعار تاتی را به فارسی ترجمه کرده و تعلیقات بسیار راهگشایی هم در ذیل اشعارش به قلم آورده است. مجموعهٔ اشعار تاتی نیز در مجلدی با عنوان  «آی وارُن وارُن» در دست تدوین و آماده‌سازی است که امیدوارم تا پایان امسال منتشر شود.

انتهای پیام 

دیگر خبرها

  • شاعری که براساس دانش ادبی شعر نسروده!
  • پنج بازی مهم برای مهاجم با انگیزه پرسپولیس
  • جنون در سرعت ، راننده را به آغوش مرگ کشاند
  • عبدالفتاح البرهان برای تشییع جنازه پسرش به آنکارا رفت
  • جنون گل هفتاد متری شهاب زاهدی!
  • بیست و پنجم شوال، سالروز شهادت رئیس مذهب شیعه
  • به یاد روحانی عالیقدر آیت الله سید محمد باقر شفتی
  • روایت شاپور بختیار از سبک زندگی امام خمینی
  • لحظه دلهره‌آور ریزش قبر در هنگام تشییع جنازه
  • توقف روند گلزنی عیسی در بدترین زمان ممکن